چند تکینک ساده برای متقاعدسازی

چند تکینک ساده برای متقاعدسازی

 

همه مذاکره‌کنندگان معتقد هستند، هر فردی که وارد مذاکره می‌شود باید بتواند طرف مقابل خود را متقاعد کند

در غیر این صورت هرچه قدر آماده باشد و تکنیک‌های مختلفی را در طول مذاکره به کار بگیرد،

به نتیجه مورد نظر خود دست پیدا نمی‌کند.

این مقاله با عنوان چند تکنیک ساده برای متقاعدسازی به نکاتی ساده اما کاربردی در مذاکره می‌پردازد.

اما لازم است در ابتدا تعریف خود را از متقاعدسازی ارائه کرده و سپس به تکنیک‌های آن بپردازیم.

 

تعریف متقاعدسازی

معنی کلمه متقاعدسازی در فرهنگ دهخدا به این صورت آمده است:

« پذیرفتن، قبول کردن و باور کردن آنچه در اول نمی‌پذیرفت، به دلیلی که شنید.»

بر اساس این تعریف می‌توان دریافت که زمانی می‌توان فردی را قانع کرد که به دلیل شنیده‌ها،

مطلبی را قبول کند که تا قبل از آن نمی‌پذیرفت.

به عبارت دیگر ارائه سخن و مطلبی که بر روی دیگری تأثیر گذاشته تا با میل درونی خود ترغیب به پذیرش و یا انجام آن کار شود.

از تعاریف بالا می‌توان به این نتیجه رسید که متقاعدسازی دارای دو عنصر بسیار مهم است.

یکی فردی که قرار است متقاعد به پذیرش امری شود ( متقاعد شونده)

و دیگری فردی که با ارائه ادله و بیان خود، طرف مقابل خود را به کاری ترغیب می‌کند ( متقاعدکننده)

 

چند تکینک ساده برای متقاعدسازی

 

در جلسات مذاکره هر کدام از طرفین سعی دارند تا مواضع و اهداف خود را به نحوی بیان کنند که طرف مقابل مجاب به پذیرش آن شود.

و برای این کار هم از تکنیک‌ها  و روش‌های متنوعی استفاده می‌شود.

اما در بیشتر موارد توجه به یک نکته بسیار مهم، از نظر دور می‌ماند که برای متقاعدسازی بسیار حیاتی است.

و آن توجه به خواسته‌ها و نیازهای طرف مقابل است.

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که

در جلسه‌ای هر چه تلاش می‌کنید و با وجود اجرای تکنیک‌های زیاد موفق به تأثیرگذاری بر روی طرف مقابل نمی‌شوید

و یا عکس آن، تنها با یک جمله ساده طرف مقابل شرایط و مواضع شما را به راحتی قبول می‌کند.

این امر اتفاقی نیست

چراکه در مورد اول به نیازها و خواسته‌های طرف مقابل توجه نشده و در مورد دوم به صورت ناخودآگاه نیازهای وی بیان شده است.

 

شناسایی ظرف نیازهای مخاطب

یکی از عناصر مهم در متقاعدسازی،

ویژگی‌های شخصی و نیازهای فردی است که قرار است مجاب و متقاعد به انجام کاری شود.

بر این اساس لازم است که شناخت درستی از طرف مقابل خود داشته باشیم.

ویلیام گلسر(William Glasser) در کتاب خود با عنوان تئوری انتخاب

پنج نیاز اساسی بقاء، آزادی، پیشرفت، تفریح و تعلق را برای هر انسانی در نظر گرفته است.

به گفته وی همه انسان‌ها ۵ نیاز اساسی دارند اما اندازه هر کدام متفاوت است

و این نیازهاست که دلیل انجام و یا انجام ندادن کاری را شکل می‌دهد.

 

چند تکینک ساده برای متقاعدسازی

 

فرض کنید فردی وارد مغازه تجهیزات پزشکی شده و اقدام به خرید ویلچر کرده است.

دلیل خرید این فرد را بر اساس هر ۵ نیاز اساسی گلسر بررسی می‌کنیم.

نیاز به بقاء

ممکن است این فرد به دلیل عدم تحرک خود یا فرد دیگری که برای او اقدام به خرید کرده، در تلاش برای حفظ بقای خود باشد

به این صورت که زندگی او بستگی به تحرک خود، یا فردی که برای او خرید را انجام داده، دارد.

نیاز به آزادی

احتمالاً این فرد با خرید ویلچر می‌خواهد آزادی حرکتی برای خود ایجاد کند

و یا اگر برای فردی دیگری (مثل پدر یا مادر خود) خرید کرده است، وی را از کمک خود بی‌نیاز و وقت بیشتری را برای خود ایجاد کند.

نیاز به پیشرفت

استفاده از تجهیزات و ابزارهای کمکی، به نوبه خود می‌تواند بیانگر تمایل به پیشرفت و افزایش قدرت باشد.

نیاز به تفریح

سهولت در حرکت و جابه‌جا شدن راحت‌تر می‌تواند زمینه‌های داشتن اوقاتی مفرح و همین‌طور گردش و تفریح به نقاط مختلف باشد.

نیاز به تعلق

نیاز به دوست داشتن یکی از دلایل مهم در خرید هست و اهمیت جایگاه فردی که برای وی این خرید انجام می‌شود،

می‌تواند نقش زیادی در متقاعدشدن داشته باشد.

 

چند تکینک ساده برای متقاعدسازی

 

با توجه به مطالب گفته شده هر انسانی برای خرید و در کل انجام کاری، بر اساس یکی از این ۵ نیاز عمل می‌کند

که شناخت و توجه کردن به آن می‌تواند نقش مؤثری در متقاعدشدن داشته باشد.

 

متقاعدسازی

در ادامه قصد داریم تا دو تکنیک ساده اما کاربردی را برای متقاعدسازی به شما معرفی کنیم.

نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که اجرای این تکنیک‌ها نیاز به تمرین و اصلاح در اجرای آن دارد

چراکه، اگر به صورت مصنوعی و غیر طبیعی اجرا شود تأثیر مورد نظر را در پی نخواهد داشت.

از طرف دیگر متقاعدسازی یک فن است و داشتن مهارت و تسلط پیدا کردن در آن نیاز به تمرین‌های زیادی دارد.

 

۱-چند بله پشت هم

این تکنیک یکی از بهترین روش‌ها برای شکستن یخ و از بین بردن گارد طرف مقابل به شمار می‌رود.

در این روش باید با پرسیدن سؤالات بسته، از طرف مقابل خود چند بله بگیرید.

سؤال بسته به سؤالاتی گفته می‌شود که جواب آن‌ها بله و خیر است (Yes&No questions) و در مقابل سؤالاتی است که به صورت باز مطرح می‌شود.

به عنوان مثال وقتی می‌پرسیم «چای میل دارید؟» با بله و یا خیر پاسخ دریافت می‌کنیم.

سؤالات باز هم به پرسش‌هایی گفته می‌شود که با کلمه‌های پرسشی چطور، چرا، چگونه و … آغاز می‌شود(WH questions).

به عنوان مثال اگر پرسیده شود که

«چطوری به این انتخاب رسیدی؟» جواب آن بله و یا خیر نیست بلکه به توضیح روند تصمیم‌گیری پرداخته می‌شود.

دوباره باید تأکید کنم که پرسیدن سؤالات باید به‌گونه‌ای باشد که جواب حتماً بله باشد.

به عنوان مثال اگر سؤال شود که حال شما خوب است؟ جواب لزوماً بله نیست شاید سرماخورده باشد

و یا این سؤال که

چه هوایی خوبی است مگه نه؟ در جواب گفته شود که خیر باعث ایجاد حساسیت در من شده است!

 

چند تکینک ساده برای متقاعدسازی

 

برای اینکه جواب حتماً بله باشد باید به رویدادهایی که به یک امر مسلم اشاره دارد تمرکز کنید. به عنوان مثال لطفاً به این پرسش‌ها پاسخ دهید.

  • شما در وب‌سایت آموزشی عرفان ضیایی هستید، درسته؟
  • الآن مشغول مطالعه مقاله « چند تکنیک ساده برای متقاعدسازی» هستید، مگه نه؟
  • در این مقاله به تکنیک « چند بله پست هم » پرداخته شده است بله؟

درواقع اگر به رویدادهای مسلم و حقیقت‌هایی که قابل انکار نیستند تمرکز کنید حتماً در اجرای این تکنیک موفق خواهید بود.

 

۲- ارائه حق انتخاب

داشتن حق انتخاب برای افرادی که ظرف آزادی آن‌ها بزرگ‌تر است بسیار جذاب خواهد بود و مورد استقبال قرار می‌گیرد.

البته به این معنی نیست که سایر افراد از داشتن حق انتخاب لذت نمی‌برند.

همان‌طور در بالا گفته شد همه انسان‌ها ۵ نیاز اساسی را دارند اما برای برخی بزرگ‌تر است و برای برخی دیگر در اولویت‌های بعدی قرار دارد.

 

چند تکینک ساده برای متقاعدسازی

 

اینکه شما این فرصت و امکان را داشته باشید تا خودتان در خصوص خرید و یا انتخاب انجام یک کار اقدام کنید،

برای هر فردی بسیار رضایت‌بخش و خوب خواهد بود.

فرض کنید یکی از اقوام شما تماس می‌گیرد و قرار می‌شود تا ساعاتی دیگر مهمان شما باشد.

از بد روزگار این روز تعطیل رسمی است و تنها یک مغازه در نزدیکی خود پیدا می‌کنید تا برای این مهمان عزیز خود میوه تهیه کنید.

به‌احتمال‌زیاد هرچقدر هم کیفیت میوه‌های این مغازه مطلوب باشد بازهم به لحاظ روانی این حس ایجاد می‌شود که

« اگر در شرایط بهتری این مهمانی برگزار می‌شد می‌توانستم میوه‌های بهتری را تهیه کنم. »

این در حالی است که

اگر از میان چند مغازه دست به انتخاب بزنیم و همان مغازه میوه فروشی را انتخاب کنیم حس رضایتمندی بیشتری را از خرید خود خواهیم داشت.

بنا بر مطالب گفته شده اگر برای مشتری و طرف مذاکره خود گزینه‌هایی را قرار دهید که خودش انتخاب کند،

رضایتمندی و شادی بیشتری از طرف مقابل خود دریافت خواهید کرد.

 

چند تکینک ساده برای متقاعدسازی

 

نکته مهمی که باید اشاره کرد این است که

گزینه‌های خیلی زیاد هم نتیجه معکوس دارد و منجر به گیجی و سردرگمی خواهد شد.

آقای رولف دوبلی ( نویسنده کتاب هنر شفاف اندیشیدن) معتقد است :

« انتخاب‌های بیشتر منجر به تصمیم‌گیری‌های ضعیف‌تر می‌شود.»

 

اینکه چه تعداد گزینه و داشتن حق انتخاب برای مشتریان و طرف مقابل شما مفید است،

بستگی به نوع کسب‌وکار شما دارد اما به‌طور میانگین تا چهار گزینه می‌تواند مطلوب باشد.

 

ویژگی‌های یک مذاکره مؤثر

ویژگی‌های یک مذاکره مؤثر

مذاکره برای رسیدن طرف‌های مذاکره کننده به خواسته‌ها و منافعشان است.

بر همین اساس در طول مذاکره موضوع‌های مختلفی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد

و برای هر مسئله، راه حل ارائه می شود، تا در نهایت طرفین به خواسته های خود رسیده و دست پر، میز مذاکره را ترک کنند.

اما ویژگی یک مذاکره مؤثر که تضمین کننده منافع و خواسته‌های تمام طرف‌های مذاکره باشد، چیست؟

ویژگی‌های یک مذاکره مؤثر

  • کیفیت

یکی از نکاتی که باید در طول مذاکره مورد توجه طرفین قرار گیرد، کیفیت مذاکره است

چراکه مذاکره ای اثر بخش است که رضایت‌مندی همه افراد مذاکره کننده را در پی داشته باشد،

و راه حل‌های مطرح شده بتواند خواسته‌ها و منافع همه طرف‌ها را تأمین کند.

داشتن چنین رویکردی در مذاکره علاوه بر ایجاد رضایت‌مندی برای طرف مقابل،

تضمین کننده منافع و خواسته‌های ما هم خواهد بود، چراکه جو و اتمسفر حاکم بر میز مذاکره را مثبت و روابط دوستانه ای را ایجاد می کند.

طرف مقابل نیز در سایه امنیت و صداقت ایجاد شده، تلاش خود را برای تأمین تمام خواسته‌ها و نیازهای ما انجام خواهد داد.

  • کارایی

زمانی یک مذاکره کارآمد خواهد بود که در کمترین زمان انجام شود.

و نتیجه و راه کارهای توافق شده نیز بر اساس واقعیت تنظیم شده و قابل اجرا باشد.

  • حفظ روابط

زمانی می توانیم از مذاکره مؤثر و مفید صحبت کنیم که رابطه دوستانه و مفیدی را با طرف‌های مقابل برقرار کرده باشیم.

چراکه مذاکره کنندگان حرفه ای دیدگاه بلند مدتی را دنبال می کنند

و هدف آن‌ها تنها رسیدن به خواسته‌های کوتاه مدت نیست.

برای ایجاد رابطه بلند مدت و جلب رضایت طرف مقابل لازم است علاوه بر تأمین خواسته‌ها و منافع خود،

در تأمین خواسته‌ها و منافع طرف مقابل هم تلاش صورت گیرد.

فراموش نکنید که مذاکره کننده مقابل شما هم یک انسان است،

دقیقاً مانند همه دوست دارد مورد احترام و توجه قرار گیرد و به حرف‌هایش گوش داده شود

و همچنین موانع و مشکلات وی نیز در نظر گرفته شود.

ویژگی‌های یک مذاکره مؤثر

برقراری توازن میان کسب نتیجه و ایجاد روابط بلند مدت، یکی از بهترین ویژگی‌هایی است که می توان برای یک مذاکره مؤثر و مفید در نظر گرفت.

چراکه طرفین علاوه بر از بین بردن تعارض و اختلاف نظرهای خود، توانسته‌اند تا زمینه همکاری بیشتر برای حل و فصل مسالمت آمیز سایر موارد اختلافی، در محیطی دوستانه را فراهم کنند.

انواع مذاکره

نتیجه هر مذاکره ای را می توان به چهار نوع تقسیم کرد.

هر مذاکره کننده ای می داند و باید در نظر داشته باشد که نتیجه مذاکره ای که در آن شرکت کرده است،

از این چهار نوع خارج نیست.

  1. برد-برد

  2. برد-باخت

  3. باخت-برد

  4. باخت-باخت

از میان این چهار نوع مذاکره، دو مورد اول یعنی « برد-برد» و «برد-باخت» از اهمیت برخوردار است.

چراکه نشان از رویکرد مذاکره کنندگان آن دارد.

ویژگی‌های یک مذاکره مؤثر

کسب نتیجه « برد-برد» بهترین اتفاقی است که می تواند در یک مذاکره روی دهد.

به این معنی که همه طرف‌های شر کت کننده در مذاکره به منافع و خواسته‌های خود دست می یابند

و همان‌طور که در قسمت اهداف مذاکره گفته شد، علاوه بر کسب نتیجه بر حفظ روابط هم تاکید می کند.

به همین منظور، اساس این نوشتار بر این قرار گرفته است که مذاکره کنندگان با چنین رویکرد و هدفی (برد – برد) وارد عرصه مذاکره شوند.

موردهای دوم و سوم ( «برد-باخت» و « باخت-برد») تقریباً به یک معنی است،

برد یک طرف به منزله باخت طرف دیگر است.

برخی از مذاکره کنندگان با این دیدگاه وارد مذاکره می شوند که امتیاز بیشتری کسب کنند.

به عبارت دیگر سهم بیشتری از کیک را از آن خود کنند.

در این صورت است که مذاکره به نتیجه «برد-باخت» منتج می شود.

این نتیجه مورد انتظار هیچ یک از طرفین نیست و مذاکره کننده ای که به هر دلیل، ناکام از پای میز مذاکره بلند شود،

دیگر پای میز مذاکره نمی نشیند. لذا برنده صرفاً نتیجه ای کوتاه مدت را گرفته و نتیجه بزرگ‌تری را از دست داده است.

اما مورد آخر یعنی « باخت-باخت» بدترین نتیجه ای است که می توان از یک مذاکره گرفت.

چراکه هیچ کدام از طرفین نتوانستند به نتیجه مورد نظر خود دست پیدا کنند.